طلاق پیامدهای منفی زیانباری بر روی کودکان و نوجوانان به دنبال دارد. واکنش های هیجانی و مشکلات رفتاری با توجه به سن و سطح رشدی آنها فرق میکند.

آنچه درباره آثار طلاق بر روی کودکان سنین مختلف بهتر است بدانیم

 بر حسب سن، کودکان واکنش های متفاوتی به طلاق نشان میدهند، البته چنین چیزی به معنای این نیست که همه‌ی کودکان، مشکلات مشابهی دارند. نوع واکنش های کودکان به طلاق بر حسب سن، جنس، وضعیت خانوادگی، تعارض های والدین و... متفاوت است.

کودکان خردسال

کودکان خردسال قادر به درک مفهوم جدایی و طلاق نیستند. آنها میبینند که پدر و مادر دیگر با هم نیستند و نمیفهمند که چرا باید جدا از هم به سر ببرند. ترس و اظطراب، کابوس، تحریک پذیری و خشم، چسبیدن به یکی از والدین به ویژه مادر، بازگشت به برخی رفتار های مربوط به سنین پایین تر (مانند مکیدن انگشت و شب ادراری)، به هم ریختن الگوی خواب و تغذیه، از جمله واکنش های شایع کودکان در سنین خردسالی است.

کودکان پیش‌دبستانی

کودکان پیش دبستانی خود را مسئول تعارض والدین و حتی جدایی والدین میدانند و از این بابت احساس گناه میکنند. آنها بر این باورند که چون بچه های خوبی نبودند و رفتار های نامناسبی داشتند، پدر یا مادر آنها را ترک کرده‌اند. (همش تقصیر من بود)، جمله ای است که ممکن است از کودکان سنین دبستان زیاد بشنوید. انکار جدایی والدین و نقل داستان هایی خیالی درباره دیدن پدر یا صحبت تلفنی با او از دیگر ویژگی های کودک در این سن است. آنها قادر به درک مفاهیمی مانند (پیوند خونی و خویشاوندی) نیستند و فکر میکنند وقتی پدر یا مادر از خانه میروند، حتما فرزند دیگری را جایگزین آنها میکنند. احساس تنهایی، احساس تقصیر و گناه و احساس غمگینی، واکنش های رایج کودکان سنین پیش دبستانی است. آنها درست مانند فقدان یا مرگ عزیزان، به طلاق یا جدایی والدین واکنش نشان میدهند.

گرچه کودکان خردسال و پیش دبستانی واکنش های مشابهی نشان میدهند اما نوع واکنش آنها به دلیل متفاوت بودن شرایطشان فرق دارد.

کودکان دبستانی

کودکان دبستانی که بین ۶ تا ۱۱ ساله‌اند، تا اندازه ای قادر به درک مفهوم جدایی و طلاق هستند. اما احساسات پیچیده ای مانند غم، گناه و تقصیر را تجربه میکنند. کودکانی که یک یا هر دو والد را از دست میدهند، احساس میکنند که هیچ گونه کنترلی بر هیچ چیزی در زندگی‌شان ندارند و به همین دلیل احساس ضعف و آسیب پذیری میکنند.   اضطراب و افسردگی، نشانه های شایع در کودکان بین ۶ تا ۸ سال است. آنها ممکن است، آشکارا احساس ناراحتی کنند و بگویند که دلشان برای پدر یا مادرشان تنگ شده و در آرزوی بازگشت آنها هستند.

کودکان بزرگتر (۹ تا ۱۱ سال) اغلب به جدایی والدین با خشم واکنش نشان میدهند.   آنها ممکن است یکی از والدین را برای این کار سرزنش کنند و احساس نفرت خود را به والدی که وی را مقصر میدانند، آشکارا ابراز کنند. آنها در واکنش به تغییر محل سکونت، دور شدن از دوستان، معطل شدن برای ملاقات با یک والد، نداشتن پول کافی برای مخارج زندگی و ناراحتی یکی از والدین، با خشم واکنش نشان میدهند.

درگیری ذهنی درباره جدایی والدین، اشتغال ذهنی زیادی را برای کودکان ۹ تا ۱۱ سال ایجاد میکند. آنها گزارش میدهند که در طول روز اغلب به این موضوع فکر میکنند و چنین چیزی سبب میشود که آنها در توجه و تمرکز برای مطالعه، با مشکل مواجه شوند. افت عملکرد تحصیلی یکی از پیامد های اشتغال ذهنی بیش از اندازه به موضوع طلاق است. حتی تا یک سال پس از طلاق نیز، ۴۰ درصد کودکان این سن، گزار میدهند که در طول روز حداقل یک بار به طلاق والدینشان فکر میکنند.

طبق گزارش والدین، مشکلات رفتاری مانند تحریک پذیری، خشم، دروغگویی، مشاجره با همسالان و دوستان، دزدی و شکستن اشیا، در کودکان این سنین زیاد دیده میشود. شاهدانی که این کودکان را در کلاس، مدرسه، اتاق انتظار و خیابان، مورد مشاهده قرار داده‌اند، مشکلات رفتاری و گاها ضد اجتماعی را در برخی از این کودکان گزارش میدهند. همچنین واکنش های روانی-جسمی مانند سردرد، تهوع، احساس گیجی، مشکلات خواب و ناتوانی در تمرکز نیز در کودکان سنین مدرسه شایع است.

نوجوانان

نوجوانان در مقایسه با کودکان، کاملا با مفاهیمی مانند جدایی موقت، طلاق و حضانت آشنا هستند. به همین دلیل، واکنش شایع آنها به جدایی والدین، احساس غم و اندوه است. آنها تمایل دارند که والدینشان برگردند و مجددا زندگی مشترک خود را شروع کنند. از آنجایی که خودمحوری ویژگی غالب نوجوانان است، آنها اشتغال ذهنی زیادی به نظر دیگران، به ویژه همسالان، درباره طلاق والدین خود دارند و به همین دلیل اغلب احساس خجالت و شرم میکنند. برخی از نوجوانان سنین ۱۲ تا ۱۴ سال، سعی میکنند موضوع اختلاف یا جدایی والدین خود را از دوستان و هم کلاسی های خود پنهان کنند.

تجربه طلاق باعث میشود که به برخی از نوجوانان، احساس پختگی زودرس دست بدهد، به ویژه وقتی به داستان یا رنج های یکی از والدین گوش میدهند و با احساس او همدلی میکنند،   این احساس به آنها دست میدهد که باید برای والد مظلوم کاری بکنند. تمایل به حمایت از والد مظلوم سبب تقویت غرور کاذب و مداخلات نابجا در روابط بین والدین میشود و میتواند بسیار فشارزا باشد، به ویژه اینکه ممکن است آنها در صورت ناکامی و شکست، به افسردگی مبتلا شوند و یا ممکن است به دلیل ناتوانی در تغییر اوضاع و احساس کنترل ضعیف، هم از خود و هم از والدین خشمگین شوند. نوجوانا ممکن است برای تسکین هیجان های منفی، به رفتار های پر خطری مانند رابطه جنسی و سومصرف مواد و سیگار رو بیاورند. رفتار های پر خطر پیامد های منفی زیانباری را برای آنان به بار میآورد، مانند مشکلات قانونی و بازداشت شدن، مشکلات تحصیلی و اخراج از مدرسه.

نوجوانان بزرگتر (سنین ۱۵ تا ۱۸ سال)، نسبت به طلاق والدین برداشت درستی دارند. آنها میدانند که تنها نیستند و افرد مشابه آنها در جهان زیاد  هستند. گرچه رشد شخصیتی، پختگی و استقلال  نسبی، سبب میشود که آنها آسان تر بتوانند  با وضعیت طلاق کنار آیند،   اما آنها نیز نسبت به طلاق والدین خود آسیب پذیرند و با افسردگی و اضطراب به طلاق واکنش نشان میدهند. به علاوه مشکلات خواب، تغذیه و ناتوانی در توجه و تمرکز نیز در آنها شایع است. از آنجایی که هویت یابی و شکل گیری تصویری از خود به عنوان فردی بی همتا، یکی از تکالیف نوجوانی است که در شکل گیری اعتماد به نفس و عزت نفس سالم کمک میکند، در این رابطه، طلاق والدین میتواند بر هویت یابی و عزت نفس نوجوانان تاثیر بگذارند.

مشکلات تحصیلی مانند افت عملکرد تحصیلی و رها کردن تحصیل یا فرار از مدرسه، در نوجوانان شایع است. علاوه بر مشکلات تحصیلی، رفتار های ضد اجتماعی و مشکلات سلوکی (مانند دروغگویی، فرار از منزل، روابط عاشقانه و جنسی، سومصرف مواد و...)  در برخی از نوجوانان این سن دیده میشود که میتواند پیامدی از طلاق والدین باشد. موارد ذکر شده در بالا، نشانه هایی از برون ریزی رفتار محسوب میشود، اما نوجوانان ممکن است مشکلات را درون ریزی کنند و با اضطراب، افسردگی، ناامیدی و احساس درماندگی به طلاق واکنش نشان دهند. همه این موارد، بر عزت نفس افراد تاثیر منفی زیادی میگذارد.

الهه ضمیری- خبرنگار تحریریه جوان قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.